کد قالب کانون گزاره های هم مضمون در قرآن و نهج البلاغه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 388
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1432
بازدید ماه : 14368
بازدید کل : 41123
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1403

روز نهج البلاغه

 

6- فریب دادن دنیا، انسان را

جاثیه /35 - ذلکم بانکم اتخذتم ایات الله هزواً و غرتکم الحیوه الدنیا.
زیرا آیه های خدا را مسخره گرفتید و زندگی دنیا مغرورتان ساخت.
فاطر/5 - یا ایها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیوه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور.
ای مردم وعده خدا حق است، زندگی این دنیا فریبتان ندهد و شیطان فریبنده شما را به خدا غرّه نکند.
انعام /70 - و غرتهم الحیوه الدنیا.زندگی دنیا، ایشان را غرّه ساخت.
خطبه 214 - و حقا اقول ما الدنیا غرتک و لکن بها اغتررت و لقد کاشفتک العظات و اذنتک علی سواء و لهی بما تعدک من نزول البلاء بجسمک والنقص فی قوتک اصدق و اوفی من ان تکذبک او تغرک و لرب ناصح لها عندک متهم و صادق من خبرها مکذب و لئن تعرفتها فی الدیار الخاویه والربوع الخالیه لتجدنها من حسن تذکیرک و بلاغ موعظتک بمحله الشفیق علیک والشحیح بک و لنعم دار من لم یرض بها داراً و محل من لم یوطنها محلاً و ان السعداء بالدنیا غداً هم الهاربون منها الیوم.
به حق و راستی می گویم دنیا ترا فریب نداده بلکه تو به آن فریفته شده یی. دنیا برای تو پندها هویدا ساخته و به مساوات و برابری آگاه کرده و به وعده هایی که به تو می دهد از قبیل رسیدن بلا به بدنت و کم شدن نیرویت، راستگوتر و باوفاتر است از اینکه با تو دروغ بگوید یا ترا بفریبد؛ ولی دنیا بسیار پند دهنده می باشد که در نظر تو، متّهم است و بسا خبر راستی از او هست که تکذیب می کنی. اگر بخواهی دنیا را در شهرهای ویران و خانه های خالی بشناسی، او را از جهت نیک یاد آوردن و رسا پند دادن، به منزله بهترین یار مهربان دلسوز می یابی؛ دنیا برای کسی که به آن دل نبسته و آن را محل اقامت قرار نداده سرای خوبی است. کسانی که امروز از دنیا گریختند، فردا در آخرت از سعادتمندان خواهند بود.
علی علیه السّلام شنید که مردی دنیا را نکوهش می کند، پس فرمود:
حکمت126 - و قد سمع رجلاً یذم الدنیا قال ایها الذام للدنیا المغتر بغرورها المنخدع باباطیلها اتغتر بالدنیا ثم تذمها انت المترجم علیها ام هی المتجرمه علیک؟ متی استهوتک ام متی غرتک؟... ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها... فذمها رجال غداه الندامه و حمدها اخرون یوم القیامه... و وعظتهم فاتعظوا.
ای کسی که دنیا را نکوهش می نمایی، به نیرنگ دنیا فریفته شده یی و غرّه گشته یی و سپس او را نکوهش می کنی؟ تو بر آن ستم کرده یی یا او بر تو ستم نموده است؟ کی دنیا ترا گمراه کرده و فریفته است...؟ دنیا سرای راستی است برای کسی که باورش دارد و سرای ایمنی است برای کسی که بفهمد و سرای بی نیازی است برای کسی که از آن توشه گیرد و سرای پند است برای کسی که از آن پند گیرد... فردای پشیمانی (روز رستاخیز) مردانی دنیا را نکوهش می کنند و دسته دیگر آن را می ستایند... کسانی که دنیا پندشان داد و آنها پذیرفتند (دنیا را بستایند).
اشکال: پیداست که در آیات شریفه دنیا صریحاً به عنوان فریب دهنده مطرح گشته و غرور انسان به آن نسبت داده شده است و از طرف دیگر نهج البلاغه صریحاً این نسبت را نفی می کند و حضرت با توضیح و استدلال بیان می فرماید که دنیا علاوه بر اینکه فریب دهنده نیست بلکه پند دهنده و ناصح است.
جواب: شکی نیست که فریب دادن و غرّه ساختن، عمل شخص باشعور و صاحب ادراک است و نسبت دادن این عمل به دنیای غیر مدرک ممکن نیست مگر آنکه متضمّن نوعی از مجاز و به ملاحظه علاقه و اعتباری، مناسب باشد. علمای بیان در بحث معانی و فصل اسناد خبری، حقیقت عقلیه و مجاز عقلی (مجاز در اسناد) را تعریف و اقسام مختلف آن را با ذکر مثال بیان می کنند و در مقام تعریف آن می گویند: «هو اسناد الفعل او معناه الی غیر ما هو له عند المتکلم فی الظاهر بتاوّل» و سپس هر یک از قیود ذکر شده در تعریف را توضیح داده، وجه جامعیت و مانعیت بیان را تعریف می کنند که استقصای این بحث در این مقام لازم به نظر نمی رسد.
آنچه لازم است در اینجا متذکر شویم این است که علمای بیان در ضمن این بحث می گویند گاهی فعل را به غیر فاعل حقیقی از قبیل مصدر و اسم زمان و مکان و آلت و سبب و امثال آن اسناد می دهند و مثالهای بسیاری از قرآن و امثله عرب ذکر می کنند که تمام آنها از قبیل مجاز عقلی (مجاز در اسناد) می باشد مانند: «عیشه راضیه- نهاره صائم- نهر جار- بنی الامیر المدینه- واذا تلیت علیهم آیاتنا زادتهم ایماناً» و از جمله مثالهای مذکور باید سه آیه شریفه مورد بحث را قرار داد زیرا منظور علمای بیان این است که گاهی فعل را به فاعل حقیقی نسبت نداده، به سبب قوی و مؤثرش نسبت می دهیم چنانکه می گوییم این مسجد را فلان آیه الله ساخته و این شهر را آن سلطان بنا کرده است و منظور این است که آیه الله و شاه در ساختن آن بنا، سبب مؤثر بوده اند نه آنکه خود ایشان مهندسی و بنّایی آن را کرده باشند. همچنین است فریفتن دنیا انسان را که چون دنیا در این عمل سبب و مؤثر است فعل غرور را به او نسبت داده و در صورت او را فاعل قرار می دهیم ولی واضح است که این اسناد با تاوّل و اعتبار مناسب و به ملاحظه علاقه یی ست که نوع آن را در علم بیان توضیح می دهند و نه به طور حقیقت و اسناد الی ما هو له زیرا دنیا شاعر و عاقل نیست تا فریب دهد.
و باز نظیر این مطلب، آیه شریفه «یوم یقوم الحساب» است که چون بپا ایستادن، صفت انسان است نه صفت حساب و اسناد آن را به حساب، نمی توان حقیقت فرض کرد بلکه می گوییم اصل این جمله «یوم یقوم اهل الحساب لاجله» می باشد. همچنین در آیات شریفه مورد بحث، حقیقت و اصل کلام «اغتر اهل الدنیا بالدنیا» بوده است، یعنی در حقیقت فعل واقعی در اینجا لازم و از ماده اغترار است نه متعدی و از ماده غرور و تنها یک فاعل لازم دارد که آن هم خود انسان غره شده است ولی چون در این عمل، فریب دنیا نقش مؤثری داشته و آرایش و زیبندگی ظاهری آن سبب شده که انسان غرّه شود، جایز بلکه نیکو است که فعل غرور را به دنیا نسبت داده، انسان را مفعول آن قرار دهیم؛ به ملاحظه آنکه علمای ادب درباره مجاز و کنایه می گویند که این دو از تصریح ابلغ و اکدّ می باشند زیرا که در مجاز و کنایه بیان مطلب با ذکر دلیل است.
پس در اینجا می توان گفت که علی علیه السلام در بیان خویش این مجاز عقلی قرآن را توضیح داده و تشریح نموده است تا نادانان راحت طلب، به ظاهر آیات شریفه توجه ننمایند و مانند آن بی خردی که نزد آن حضرت دنیا را نکوهش می کرد، تقصیر معاصی و اعمال زشت خود را یکسره به گردن دنیا نیندازند و خود را تنزیه و تبرئه ننمایند.

7- در بیان کید و نیرنگ

قرآن مجید در آیات بسیاری، از کید (مکر ونیرنگ) نکوهش نموده است:
طور/42 - ام یریدون کیداً فالذین کفروا هم المکیدون.
یا آنکه کسانی که کافرند، قصد نیرنگی دارند [در حالی که] خودشان از نیرنگ خوردگانند.
این آیه در جواب کسانی نازل شده است که به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت کهانت و جنون و شعر می دادند.
یوسف /28 فلما رای قمیصه قد من دبر قال انه من کیدکن ان کید کن عظیم.
چون شوهر زلیخا دید که پیراهن یوسف از پشت دریده است، گفت: این از نیرنگ شما است و نیرنگ شما زنان، بزرگ است.
فیل/2 - الم یجعل کیدهم فی تضلیل؟
مگر پروردگارت نیرنگ اصحاب فیل را در گمراهی قرار نداد؟
انبیاء/70 - و ارادوا به کیداً فجعلناهم الاخسرین.
کفّار نسبت به ابراهیم قصد نیرنگی داشتند و ما ایشان را زیانکار نمودیم.
علی علیه السلام چون اصحابش را به جنگ با مردم شام دعوت می کرد و آنها تسامح و تعلل می کردند، ایشان را در مخیله گرد آورد و خطبه مفصّلی ایراد فرمود که در ضمن آن خطبه می فرماید:
خطبه 34 - تکادون و لا تکیدون.
به شما نیرنگ می زنند و شما نیرنگ نمی زنید.
اشکال: قرآن مجید در آیات شریفه ذکر شده از کید و نیرنگ نکوهش نموده و ستم و اعمال زشت کفار را نیرنگ نامیده است در صورتی که حضرت در نهج البلاغه به تلویح و اشاره، امر به کید نموده است و گویا به اصحابش می فرماید: چرا باید مردم شام به شما نیرنگ بزنند و شما ساکت می نشینید، شما هم به آنها نیرنگ بزنید.»
جواب: کید را چنین تعریف می کنند: «الکید السعی فی فساد الحال علی وجه الاحتیال - تقول کاده یکیده کیداً فهو کائد له اذا عمل فی ایقاع الضرر به علی وجه الحیله علیه» و خلاصه معنی این تعریف، این است که نیرنگ کوششی است که بر زیان دیگری به طور پوشیده و خفی انجام می شود و گاهی لفظ کید، در مجرد عملی که به طور پوشیده و پنهان انجام می شود، استعمال می گردد اگر چه نتیجه اش به زیان دیگری نباشد بلکه نصرت و غلبه حق باشد که در این مورد به تدبیر و چاره جویی تفسیر می شود مانند تدبیری که حضرت یوسف به الهام الهی برای نگه داشتن برادر عزیزش نمود و دستور داد جام شاهانه را در بار او بگذارند و سپس فریاد بزنند، جام شاه گم شده است و چنین وانمود کنند که برادر یوسف دزدیده است. قرآن مجید پس از بیان این داستان می فرماید: «کذلک کدنا لیوسف.»(7) یعنی: «این گونه برای یوسف تدبیر و چاره جویی نمودیم.» ودر آیه دیگر نیز کلمه کید را به خود نسبت داده و می فرماید: «والذین کذبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون و املی لهم ان کیدی متین.» (8) یعنی: «کسانی که آیه های ما را دروغ شمردند، ازآنجا که نمی دانند، به دامشان خواهیم آورد و مدت زمانی به آنان مهلت می دهیم، بدرستی که تدبیر من بسیار محکم است.»
و گاهی کلمه کید به عنوان صنعت «مشاکله» و «مزاوجه» که از محسنات لفظیه علم بدیع است، بکار می رود و صنعت مشاکله این است که لفظی را به واسطه آنکه قرین و ردیف لفظ دیگری واقع شده است، مشاکل و مشابه آن بیاورند در صورتی که حق این بود که لفظ دیگری آورده شود مانند: لب سؤال سزاوار بخیه بیشتر است
عبث به خرقه خود بخیه می زند درویش
و مانند آیات شریفه «ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم» (9) و «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» (10) و هم چنین «تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک» (11)
مثلاً در آیه اول خدعه را به خویش نسبت داده است با وجود آنکه او خادع نیست ولی فقط به جهت مشاکلت لفظی این کلمه آورده شده است.
شیخ توسی- رضوان الله علیه- این معنی مشاکلت و نیز معنی تدبیر و چاره جویی را که سابقاً ذکر شد، در تفسیر آیه شریفه «انهم یکیدون کیداً و اکید کیداً» (12) چنین بیان فرموده است که: «ای اجازیهم علی کیدهم و سمی الجزاء علی الکید باسمه لازدواج الکلام وقیل المعنی انهم یحنالون لهلاک النبی واصحابه وانا اسبب لهم النصر والغلبه واقوی دواعیهم الی القتال فسمی ذلک کیدا من حیث یخفی علیهم ذلک.»(13)
و نیز همین دو تفسیر را در آیه شریفه «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین »(14)
نقل نموده است می گوید: «قیل فی معنی الایه قولان: احدهما قال السدی، مکروا بالمسیح بالحیله علیه لقتله و مکر الله بردهم بالخیبه لالقائه شبه المسیح علی غیره. الثانی مکروا باضمار الکفر و مکر الله بمجازاتهم علیه بالعقوبه والمکر و ان کان قبیحاً فانما اضافه الی نفسه لمزاوجه الکلام.»(15)
بنابراین معنی جمله نهج البلاغه کاملاً روشن می گردد زیرا از طرفی شرط مشاکلت که اقتران لفظ کید است در آن جمله موجود است، لذا معنی چنین می شود که «مردم شام با شما نیرنگ می زنند و شما جزای نیرنگ آنها را نمی دهید» و از طرف دیگر، معنی تدبیر و چاره جویی در آن جمله، کاملاً روشن و هویدا است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: نهج البلاغه
برچسب‌ها: نهج البلاغه